بود آن کنز مخفی ذات حضرت
که شد تعبیر از غیب هویت
بواطن را خود او بطن الاخیر است
هم او از بطن ذات خود خبیر است
از آنرو ذات خود را خوانده کنزی
که گنج او راز دارائیست رمزی
بمخزن هر چه را باشد بهائی
نهان دارند از بهر غنایی
خود آن گنجی که ذات بینشان بود
در آن درهای سلطانی نهان بود
چو ظاهر شد گهرها زان برون ریخت
لئالی هستی از مخزن فزون ریخت
جهانرا پرز زر معدنی کرد
ز جود خویش اشیاء را غنی کرد