بود محق آن فنای عبد در حق
فنای هستیش در ذات مطلق
فعالش چون فنا در ذات حق شد
خود آنرا محو اگر گفتند حق بد
دگر طمس آن فنای فیالصفاتست
صفاتش منظمس در وصف ذاتست
بحق اندر وجود او حق گزیند
وجود شیئی جز للحق نبیند
بمحو از شیئی فعلی در نظر نیست
بجز للحق فعالی جلوهگر نیست
بطمس ارباز دانی مدعا را
نمیماند صفاتی جز خدا را
فناهای ثلاث اندر مراتب
بمحق و محو و طمس آمد مناسب
فنای محقت از حیث وجود است
فنای محو فعلی در نمود است
فنای طمس از وجه صفاتست
نه وصفی ظاهر الاوصف ذاتست
در اینجا وصف خلقیت بدل شد
صفات عبد رفت و لم یزل شد
صفات حق چو آمد در عیانت
کجا ماند از صفات خود نشانت