کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز عارف گوش کن گر مرد راهی
    بذات و وصف و فعل حق گواهی
    بود عارف کسی کو را دهد حق
    شهودش در صفات و ذات مطلق
    و ز آن اشهاد او را هست حالی
    که باشد معرفت بی احتمالی
    ز حالی کز شهودش گشت حادث
    همانا معرفت را اوست باعث
    بود فعلش خدائی زانکه بیناست
    بفعل حق از آن شد کار او راست
    بمیرد جمله از خلق و صفاتش
    شود پس بر صفات‌الله حیاتش
    شود در ذات حق ذاتش چو فانی
    خود آنرا عارف ارخوانی توانی
    چنین شخصی بمعنی حق‌شناس است
    جز این عارف شدن و هم و قیاس است
    هر آنچیزی که بروی واقعی تو
    باو بر قدر دانش عارفی تو
    بحق چون ره ندارد علم و ادراک
    ز خود باید در او فانی شدن پاک
    که از راه فنا عارف توان شد
    ز سر من عرف واقف توان شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha