بیان ما ز عبد ذوالجلال است
که اعلی و اجل در هر کمال است
اجل و اکرامش حق کرد و جا داشت
که بر جیا آنچه جز حق بود بگذاشت
باوصاف الهی متصف شد
بدل شمس جلالش منکشف شد
چنان کاسمای او باشد معلا
ز توصیف و تنزه نزد دانا
هم اینسانند ارباب سرائر
که اسماء را شدند آنها مظاهر
نه بیند دشمنی او را برؤیت
مگر کز وی بدل گیرد مهابت
گرامی دارد او هم متقین را
نماید خوار و پست اعدادی دین را
ز هر وصفی که پنداری اجل است
دو عالم نزد اجلالش اقل است