کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مریدی خواست از پیری اجازت
    که در کوهی کشد چندی ریاضت
    در آن مغازه روی دید ماری
    گرفت او را بدست از اختیاری
    گزیدش مار و بردندش به تدبیر
    ز بیم مرگ او را جانب پیر
    بگفتش پیر عقلت از چه شدپست
    که بگرفتی تو مار خفته بردست
    بگفتا از تو بشنیدم که اشیاء
    همه حقند در پنهان و پیدا
    بکف زانرو گرفتم اژدها را
    که با خود آشنا دیدم خدا را
    بگفتش پیر حق در صورت قهر
    اگر بینی ازو بگریز صد شهر
    بصورتهای لطفی سوی او رو
    ز صورتهای قهرش بر حذر شو
    چوبی هر صورتش دیدی معادل
    ترا سر حقیقت گشته حاصل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha