صفی علیشاه
بحر الحقایق
بخش ۱۳۷ - حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مریدی خواست از پیری اجازت که در کوهی کشد چندی ریاضت در آن مغازه روی دید ماری گرفت او را بدست از اختیاری گزیدش مار و بردندش به تدبیر ز بیم مرگ او را جانب پیر بگفتش پیر عقلت از چه شدپست که بگرفتی تو مار خفته بردست بگفتا از تو بشنیدم که اشیاء همه حقند در پنهان و پیدا بکف زانرو گرفتم اژدها را که با خود آشنا دیدم خدا را بگفتش پیر حق در صورت قهر اگر بینی ازو بگریز صد شهر بصورتهای لطفی سوی او رو ز صورتهای قهرش بر حذر شو چوبی هر صورتش دیدی معادل ترا سر حقیقت گشته حاصل صفی علیشاه