انانیت بود آن شیء که هر شیی
اضافت میتواند یافت بروی
چنانکه میدهی برخویش نسبت
هر آن چیزی که آید پیش فکرت
تن و جان ملک و مال و خانه و زن
بخود نسبت دهی کاین باشد از من
ندانی هیچ کاین من کیست در تو
چه باشد وصف و نامش چیست در تو
لطیفه ذوالمن است آن تا که دانی
کسی جز تست اندر تو نهانی
گذاری گر انانیت به او باز
بدون ما و من باشی سر افراز
خود این گنجیست مالامال گوهر
نگردد جز فقیر از وی توانگر
انانیت نهادن کار خواهد
بر آید ز آنکه او را یار خواهد