عمریست که بودم به دل ارمان بدخشان
صد شکر رسیدم به گلستان بدخشان
از نسترن و سوری و صد برگ و شقایق
فرش است به بر کوه و بیابان بدخشان
در آب و هوا سالم و پر میوه که نغز است
بی مثل بود نعمت الوان بدخشان
از عیب صفاهان و سمرقند چه گویی
ای بی خبر از بارک و شغنان بدخشان
در کوکچه کن سیر جوانان شناور
وآنگاه گذر کن به خیابان بدخشان
خونابه بشد لعل زغم در جگر کوه
از حسرت لعلِ لب خوبان بدخشان
برکنده دل از قوم و وطن کرده فراموش
هرکس شده یک مرتبه مهمان بدخشان
در مصر جهان بود خریدار وی افزون
افسوس که رفتند عزیزان بدخشان
یا سید شاه ناصر و یا خواجه کرخی
خواهید خداوند نگهبان بدخشان
جوش گل و هنگام بهار و چمن و رود
وین مخفی ما بلبل خوش خوان بدخشان