ترک شوخم غم هجران نچشیده است هنور
آه عشاق به گوشش نرسیده است هنوز
نه وزیده است صبا بر سر زلفش گستاخ
چشم آیینه رخش سیر ندیده است هنوز
جوش خط جلوه دهد حسن دل آرایش را
سبزه بر گلشن رویش ندمیده است هنوز
کاش زاهد به سر کوی ترا آید بیند
باغ خلدی که شنید است و ندیده است هنوز
دل شیدا و تمنای وصالش (مخفی)
این خیالی است که در خواب ندیده است هنوز