به خوبی روی خوبش دیده بودم
زخوبان جمله دل ببریده بودم
نچیدم دانه ی خال لبش را
بدام طره اش پیچیده بودم
به افسون های عشقش دل نهادم
بلای هجر را نادیده بودم
نهادم دل بعهد سست خوبان
غلط کردم خطا فهمیده بودم
ز رشک پیله بر موی میانش
چو بر مو گرد خود پیچده بودم
چو میگریم مخند ای گل که من هم
یکی بر گریه ی خندیده بودم
من این بخت بد برگشته ی خود
ز اول مخفیا سنجیده بودم