زجود خوان کرم پر گشاده است شگوفه
هزار نعمت الوان نهاده است شگوفه
اگر بسیر خرامی بپای بوسیت ای گل
به صحن باغ خیابان فتاده است شکوفه
بیین بدیده ی عبرت که چشم اگر پوشی
ز اوج رو به تنزل نهاده است شگوفه
غرور عیش جوانی دمی است هچموو حباب
خوش است مصرع «صائب» که گفت ای «مخفی»
ز جلوه ی که دل از دست داده است شکوفه