کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

     

    زجام باده شوقش، زبس سرشار و مدهوشم

    جنون هر لحظه می گوید، نهان صد راز در گوشم

    بخود درمانده ام یارب نمی دانم سرا پارا

    نگاه چشم جادویی، مگر کردست مدهوشم

    ربوده قامت و رخساره و لعل لب و چشمش

    ز تن تاب و زرخ رنگ و ز دل صبرو ز سرهوشم

    چو مجنون بوسه بر چشم غزالان دادم و گفتم

    نثار مد ابروشم،  فدای چشم آهوشم

    اگر در زلف مشکینش بشد از کف دل و دینم

    ز شام کفر بیرون کرد آن صبح بناگوشم

    چنان بیگانه کرد از عقل و هوشم عشوه ی ساقی

    که تا دور قیامت بر نمی آید بسر هوشم

    بنالد طبع من با غنچه ات ای باغبان مخروش

    خراب لعل مینوشم خراب خال هندوشم

    روم در باغ و بیخود هر نفس در پای سرو می افتم

    در آن ساعت که یاد آید از آن سرو قبا پوشم

    نه مخفی کفر را دانم نه آیین مسلمانی

    ز دین و دل برون کردست، آن زلف سیه پوشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha