کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لعل سخنگوی ‎

    کمترین بنده بود مهر گل روی تورا
    مه دهد خط غلامی رخ نیکوی تورا
    سرو شد بی سپر فاخته ز آن روز که دید
    در چمن جلوه کنان قامت دلجوی تو را
    سزد از رشک قدح زار چو مینا گریم
    تا بکی بوسه دهد لعل سخن گوی تو را
    کی برون می شدی از چاه چو هاروت به در
    می شنید ارمه کنعان صفت روی تورا
    زاهد از قبله و محراب فراموش کند
    در نماز ار نگرد طاق دو ابروی تو را
    مردن از هجر توام به که به محفل بینم
    با رقیبان دغا عارض نیکوی تورا
    بوی شبوست که از شرم برون می آید
    تا که بر دست صبا نگهت گیسوی تو را
    لعل خون در جگر کوه بدخشان گردد
    (مخفی) گر وصف کند لعل سخن گوی تو را


شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha