ای چشم نيم مست ترا باشراب بحث
دارد مه ی جمال تو با آفتاب بحث
ازباغها برون کند ش بسته باغبان
تا کرده با گل رويت گلاب بحث
کج بحث عاقبت شود ازگفتگوخجل
سنبل! بزلف يارترا نيست تاب بحث
گرديده زان دروغ سيه روی نزد خلق
با طرۀ توداشت مگرمشک ناب بحث
آنها که گفتگو به سراين جهان کنند
چون کودکان کنند برای حباب بحث
هرگزبکام دل نرسيده است کس بدهر
عاقل کجاکند به سراين سراب بحث
زاهد مپرس مذهب رندان با ده خوار
بنشين بکنج مدرسه کن با کتاب بحث
مشنو تو پند واعظ بی مغزکن سکوت
مخفی که کرد با سخن لاجواب بحث