به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت
غلام خوابم از آنشب که آنخیال گذشت
بر آمد از تتق غیب چون غزاله ز میغ
بمن نمود رخ از دور و چون غزال گذشت
چنان نمود مرا در نظر ز غایت لطف
که پیش تشنه تو گوئی مگر زلال گذشت
بخاک پای تو کاندر صفت نمیآید
که بر سرم زغم هجر تو چه حال گذشت
شب فراق تو با روز حشر می مانست
کز امتداد ز پنجه هزار سال گذشت
امید هست که نقصان پذیردم غم دل
بدان دلیل که از غایت کمال گذشت
پیام دادم و گفتم ز رنج فرقت تو
به لاغری تن زار من از هلال گذشت
ازین سپس نتواند کشید ابن یمن
بلای عشق تو کز حد اعتدال گذشت
جواب داد که بانگ نماز در باقی
نرفت اگر چه که دیریست تا بلال گذشت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.