کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مردم چشمم که در غرقاب بازی میکند

    گر نشد آبی چرا در آب بازی میکند

    چون نهد انگشت بر لب ماه من یعنی خموش

    قند میبینی که با عناب بازی میکند

    چشم پر خوابش ببازی بازی از من دل ببرد

    بنگر آن جادو که اندر خواب بازی میکند

    چون زند بر جان سنان غمزه پنداری مگر

    تیغ رستم با دل سهراب بازی میکند

    گر دل دیوانه در زنجیر زلفت دست زد

    سهل باشد کو مشو در تاب بازی میکند

    چشم جانبازش که از جام لطافت مست شد

    زانچنین گستاخ در محراب بازی میکند

    نرگس مستت بخونریز دل ابن یمین

    گر دهد فرمان بتا مشتاب بازی میکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha