به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو
گشته طاق خم ابروی تو جفت مه نو
که شب از روز شناسد بیقین گر نبود
طره و چهره تو مایه ده ظلمت وضو
گر چو پروانه ز غم سوخت رقیبت چه غم است
چون زمن شمع رخت باز نگیرد پرتو
گو مکن شور و مکن کوه بتلخی فرهاد
که رسیدست بکام از لب شیرین خسرو
نه سرشکی تو که در چشم من آئی و روی
مردم چشم منی از نظرم دور مرو
گفتمش سینه چو گندم ز غمت بشکافم
گفت کز ماش بگوئید که بر ما بدو جو
دانه مهر تو کشت ابن یمین در دل تنگ
و آبش از دیده همیداد غم آمد بد رو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.