به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چو بلبل از سر مستی گذشتم سوی گلزاری
نمود از هجر رخسارت بچشمم هر گلی خاری
دلم میگفت با چشمت که خوردی خونم از مستی
ولی لعل ترا دیدم ز خون دل نشان داری
بدل گفتم که خون ما ز لعلش خواه اگر خواهی
مخواه از چشم مخمورش چه میخواهی ز بیماری
چگویم از تطاولهای زلف ترکتاز تو
چه گوید کس ز هندوی پریشان کار طراری
دلم را در فساد افکند چشمت وین چنین باید
صلاح آخر کجا آید ز جلاد سیهکاری
گروهی را اگر رغبت به تسبیح است و سجاده
گرفت ابن یمین باری ز زلفین تو زناری
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.