کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ماهرویا گه آنست که رخ بنمائی

    که بجان آمدم از بیکسی و تنهائی

    تو پس پرده و خلقی بگمان در سر شور

    تا چها خیزد اگر پرده ز رخ بگشائی

    چشم ترکانه تو برد بیغما دل خلق

    چه عجب باشد اگر ترک بود یغمائی

    منگر ایدوست در آئینه از آن میترسم

    که دل از مردمک دیده خود بربائی

    مردم دیده من چون رخ زیبای تو دید

    ننگرد از تو بکس تا نبود هر جائی

    چون بنفشه همه گوشم چو سخن میگوئی

    همچو نرگس همه چشمم چو برون میائی

    دوش زلفین ترا دل بهوس می پیمود

    عقل گفتاش چه سودا است که می پیمائی

    خال مشکینت سوادیست که در چشم منست

    ز آنسبب چشم مرا هست ازو بنیائی

    چون دل ابن یمین از تو فتادست بدرد

    چشم دارم که تواش باز دوا فرمائی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha