ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۲: ماهرویا گه آنست که رخ بنمائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماهرویا گه آنست که رخ بنمائی که بجان آمدم از بیکسی و تنهائی تو پس پرده و خلقی بگمان در سر شور تا چها خیزد اگر پرده ز رخ بگشائی چشم ترکانه تو برد بیغما دل خلق چه عجب باشد اگر ترک بود یغمائی منگر ایدوست در آئینه از آن میترسم که دل از مردمک دیده خود بربائی مردم دیده من چون رخ زیبای تو دید ننگرد از تو بکس تا نبود هر جائی چون بنفشه همه گوشم چو سخن میگوئی همچو نرگس همه چشمم چو برون میائی دوش زلفین ترا دل بهوس می پیمود عقل گفتاش چه سودا است که می پیمائی خال مشکینت سوادیست که در چشم منست ز آنسبب چشم مرا هست ازو بنیائی چون دل ابن یمین از تو فتادست بدرد چشم دارم که تواش باز دوا فرمائی ابن یمین