کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ساقیا موسم عیدست بده ساغر می

    بر فشان صبحدم از بهر قدح گوهر می

    روزه کر دست دماغ من سود از ده خشگ

    که کند چاره اینواقعه طبع ترمی

    شام اندوه سرآید بدمد صبح امید

    چون فروزان شود از مشرق جام اختر می

    بر رخ سیمبران حسن کند نقش و نگار

    بسر انگشت تر ساقی و آب زرمی

    بیشتر ز آنکه برد باد عدم خاک وجود

    رنگ ده آب روانرا بتف اخگر می

    اندرین خرگه محنت زده دانا چه کند

    خیمه مانند حباب ار نزند بر سر می

    از در هیچ کست کار طرب نگشاید

    کار دل میطلبی باز مگرد از درمی

    یار صافیدل اگر بایدت ای ابن یمین

    اینصفت نیست کسی را بجز از ساغر می

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha