ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۰: ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو گشته طاق خم ابروی تو جفت مه نو که شب از روز شناسد بیقین گر نبود طره و چهره تو مایه ده ظلمت وضو گر چو پروانه ز غم سوخت رقیبت چه غم است چون زمن شمع رخت باز نگیرد پرتو گو مکن شور و مکن کوه بتلخی فرهاد که رسیدست بکام از لب شیرین خسرو نه سرشکی تو که در چشم من آئی و روی مردم چشم منی از نظرم دور مرو گفتمش سینه چو گندم ز غمت بشکافم گفت کز ماش بگوئید که بر ما بدو جو دانه مهر تو کشت ابن یمین در دل تنگ و آبش از دیده همیداد غم آمد بد رو ابن یمین