کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بنمای رخ ببنده که شمس و قمر توئی

    بگشای لب بخنده که شمس و قمر توئی

    فرماندهی بمصر دلم در نیامدست

    هرگز عزیزتر ز تو یوسف مگر توئی

    بگرفت حسن تو همه آفاق را چنانک

    بر هر چه افکنم نظر ا ندر نظر توئی

    ماند سهی بقامت و خورشید با رخت

    لیکن زهر دو خوشتر و هم خوبتر توئی

    خورشید با کلاه و مهی با کمر که دید

    خورشید با کلاه و مهی با کمر توئی

    بودم گمان که خوش پسری خون بریزدم

    اکنون یقین شدست که آنخوش پسر توئی

    چون عاقبت بدست بتی کشته میشوم

    جان در میان نهیم بشکرانه گر توئی

    تیر و کمان غمزه و ابروی تو چو دید

    با دل بگفت ابن یمین را سپر توئی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha