کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدان ای محتسب یکبار دگر

    که من رندی گرفتم باز از سر

    ز دست ماهروئی جام باده

    تو خود دانی که چونم هست در خور

    ز وصل دلبرم دوری میفکن

    گزیرم نیست تا دانی ز دلبر

    هر آنجانی که جانانی ندارد

    بود آبحیات او مکدر

    ولی اندر صفا صادق چو صبح است

    که دارد نور مهر او را منور

    تو خواهی کفر گیر و خواه اسلام

    نخواهم جز رخش محراب دیگر

    چه خوش باشد ز سیمین دست ساقی

    می رنگین تر از یاقوت احمر

    پریروئی که نقد ابن یمین را

    ز چشم و لب دهد بادام و شکر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha