کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ایجان و جهان بیتو سر خویش ندارم

    جز وصل تو درمان دل ریش ندارم

    تا غمزه و ابروی تو چون تیر و کمانست

    قربان تو گر نیست دلم کیش ندارم

    دادم دل و دین را بهوای لب لعلت

    و زنوش لبت بهره بجز نیش ندارم

    بیگانه شدم با خرد خویش ز عشقت

    و اندیشه ز بیگانه و از خویش ندارم

    جز صبر که هر لحظه کم و عشق که بیش است

    در عهد تو چیزی ز کم و بیش ندارم

    جان بر تو فشانم مکنش رد که ازین بیش

    حقا که من مفلس درویش ندارم

    بر رغم رقیبان تو بس کابن یمین گفت

    دارم سر معشوق و سر خویش ندارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha