کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای عارض گلگونت عکسی زده بر گردون

    خورشید شده پیدا ز آن عکس رخ گلگون

    چون لعل تو سلک در در خنده کند پیدا

    با لطف وی از جز عم افتد گهر موزون

    بیرون نرود یکدم مهرت ز دل تنگم

    صد سال اگر باشم در خاک لحد مدفون

    زلفت بسیه کاری مسند ز قمر سازد

    هندو نبود چون او هم مقبل و هم میمون

    ز آندم که سفیده دم زد بر رخ گلگونت

    دل میکشدم دامن مانند شفق در خون

    دریاب کنون دلرا کز وی رمقی ماندست

    چون زهر بجان آمد تریاق چه سودا کنون

    از ابن یمین جانا یکره سخنی بشنو

    در گوش کشند آخر خوبان گهر موزون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha