ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۱: مردم چشمم که در غرقاب بازی میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مردم چشمم که در غرقاب بازی میکند گر نشد آبی چرا در آب بازی میکند چون نهد انگشت بر لب ماه من یعنی خموش قند میبینی که با عناب بازی میکند چشم پر خوابش ببازی بازی از من دل ببرد بنگر آن جادو که اندر خواب بازی میکند چون زند بر جان سنان غمزه پنداری مگر تیغ رستم با دل سهراب بازی میکند گر دل دیوانه در زنجیر زلفت دست زد سهل باشد کو مشو در تاب بازی میکند چشم جانبازش که از جام لطافت مست شد زانچنین گستاخ در محراب بازی میکند نرگس مستت بخونریز دل ابن یمین گر دهد فرمان بتا مشتاب بازی میکند ابن یمین