ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۶۳: شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت غلام خوابم از آنشب که آنخیال گذشت بر آمد از تتق غیب چون غزاله ز میغ بمن نمود رخ از دور و چون غزال گذشت چنان نمود مرا در نظر ز غایت لطف که پیش تشنه تو گوئی مگر زلال گذشت بخاک پای تو کاندر صفت نمیآید که بر سرم زغم هجر تو چه حال گذشت شب فراق تو با روز حشر می مانست کز امتداد ز پنجه هزار سال گذشت امید هست که نقصان پذیردم غم دل بدان دلیل که از غایت کمال گذشت پیام دادم و گفتم ز رنج فرقت تو به لاغری تن زار من از هلال گذشت ازین سپس نتواند کشید ابن یمن بلای عشق تو کز حد اعتدال گذشت جواب داد که بانگ نماز در باقی نرفت اگر چه که دیریست تا بلال گذشت ابن یمین