کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد

    دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد

    چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار

    هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد

    دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش

    چو هاله ئی که ز قوس قزح قمر گیرد

    بغیر غالیه گون خط بگرد سطح مهش

    که دید شام که او دامن سحر گیرد

    بسوزم از تف دل گفتمش چنان زغمت

    جواب داد که با من کجات در گیرد

    باختیار سفر از جناب حضرت او

    کسی کند که دل از جان خویش بر گیرد

    از او جدا نتوانم شدن که روز وداع

    رود ز دیده من سیل و رهگذر گیرد

    نه آن بود دل من گر هزار جور کشد

    که جز طریقه عشقش ره دگر گیرد

    نباید ابن یمین را جفاش تلخ از آنک

    چو بگذرد بلبش لذت شکر گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha