کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز آمد آن نگار که از ما بریده بود

    و ز هجر او قرار ز دلها رمیده بود

    بر صورتیکه دیده رضوان بباغ خلد

    حوری نظیر آن بت زیبا ندیده بود

    زنجیر عنبرین ز سر زلف ساخته

    گوئی که شور این دل شیدا شنیده بود

    بر روی همچو ماه چو منشور شهریار

    بهر فریب خلق دو طغرا کشیده بود

    گل را بپای و پیرهن لعل را ز سر

    از رشک روی آن بت رعنا دریده بود

    سرو سهی که بر چمن آزاد می زید

    در بندگیش قامت والا خمیده بود

    عشق من و حکایت حسنش بهر مقام

    همچون حدیث وامق و عذرا رسیده بود

    دل بیقرار بود ز سودای زلف او

    گوئی که تاب طره حورا ندیده بود

    ابن یمین گناه چه بر دل همی نهی

    اول بنای فتنه و غوغا ز دیده بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha