کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به حریم کوی دلبر که برد پیام ما را

    که به پادشه بگوید سخن من گدا را

    بود آرزو همینم، که نهد قدم به چشمم

    همه زین غمم که مژگان خلد آن عزیز پا را

    رخ و لعل و زلف او را گل و قند و مشک گفتم

    به عتاب گفت: کم گو سخنان ناروا را

    به دو زلف عنبرینش ختن و ختا چه گویم،

    که نبخشد آن گناه و نپذیرد این خطا را

    به خدنگم ار بدوزی، نبرم علاقه دل

    که به جان خریده ام من همه ناوک بلا را

    چو صبا ز زلفت آرد سحر ار به من نسیمی

    همه بنگری مشوش، سحر من و صبا را

    ز تو از صبا حدیثی، دل من شنید و خون شد

    که مباد از تغافل، که رها کنی جفا را

    شده زآن مشوش افسر، سر زلف آن پری رو،

    که دهد مگر قراری، دل بی قرار ما را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha