به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زنده آن را نتوان گفت که جانی دارد
ای خوش آن دل، که چو ما جان جهانی دارد
گنج ها می طلبد دوست ز ویرانه دل
به من راه نشین طرفه گمانی دارد
سود ما مردن در عشق و زبان، هستی ماست
عاشقی بین، که چه خوش سود و زیانی دارد
گر چو پروانه دل ماست، غزل خوان از چیست؟
ور بود شمع چرا سوز نهانی دارد؟
نکته ها هست بهر زمزمه در هر شاخی
نبود بلبل مست آن که فغانی دارد
رفت جانان و برفت از تن ما تاب و توان
جان ما بین که عجب تاب و توانی دارد
تلخ می گوید و شیرینیم از حد ببرد
طرفه شکر لب ما، نوش دهانی دارد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.