کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن که قرار ما بود قصه آشنائیش

    کی برسد به مهر و مه دعوی روشنائیش

    این همه گفتگو عبث بر سر عمر و زید شد

    خوش بود آن که بشنوم صحبت آشنائیش

    هیچ از او بجز وفا، سر نزند به عهد ما

    آن که به دهر قصه شد شهرت بی وفائیش

    آن که جدا نمی شود نقش وی از خیال من

    چند به سینه پرورم درد غم جدائیش

    هیچ به او نمی رسد فتنه روزگار از آنک

    کامده روزگار خود، از دل و جان فدائیش

    از رمد است ایمن و از سبل است در امان

    روشن اگر شود دمی دیده به روشنائیش

    گو نبود میسرم شاهی هفت کشورم

    کز همه چیز بهترم مرتبت گدائیش

    هر که ز دوست بگسلد بسته بند غم شود

    محنت بستگی بود خوب تر از رهائیش

    افسر اگر نه روز و شب مدحت یار می کند

    لعل ز لب چرا چکد گاهِ غزل سرائیش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha