کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آتش زنم ز عشق گر این سان به جان خویش

    روشن کنم چو شعله شمع استخوان خویش

    گر خون دل ز دیده بریزم بدین نمط

    گلشن کنم ز لاله کنار و میان خویش

    گر لخت لخت شد جگر و پاره پاره دل

    با مدعی نگویم راز نهان خویش

    چون بحر در خروشم و چون باده ام به جوش

    مهر خموشی ار زده ام بر دهان خویش

    خاموشیم بود سبب کام مدعی،

    از کام بهتر آن که برآرم زبان خویش

    بحریم و آتشیم، خروشان و سرکشیم

    وز کف نمی دهیم در این ره توان خویش

    تا آن که یار جان و دل از ما کند قبول

    افسر، گرفته بر کف دست ارمغان خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha