به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای که بی کام لبت یک نفس آرام ندارم
روزگاری است که کامی من ناکام ندارم
تا خیال دو لبت ساغر و صهبای من آمد،
باده جز لخت دل خون شده در جام ندارم
با تو گر من بنشینم چه غم از طعنه مردم
من که در مجلس خاصم خبر از عام ندارم
شاید ار لاله برافروزی و چون سرو برقصی
کارزویی دگر از گلشن ایام ندارم
مستی و عربده و رقص بود شیوه عاشق
ننگ از این شیوه من عاشق بدنام ندارم
کفر اگر دیدن یار آمد و اسلام ندیدن
وای بر من، که همه کفرم و اسلام ندارم
بست تا دام سر زلف تو، پا مرغ دلم را
دانه ای جز هوس خال تو در دام ندارم
ای که طالع نشود صبح وصال تو ز بامم
روزگاری است که در هجر تو جز شام ندارم
افسرت چند دعا گوید و از من نپذیری
ای دریغا که ز تو بهره دشنام ندارم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.