کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای که اندر زلف مشکین پیچ و تاب انداختی

    مشک در چین و تو چین در مشک ناب انداختی

    آب دادی هی به چهر و تاب دادی هی به زلف،

    تا که از آن آب و تابم زآب و تاب انداختی

    کشور معموره دل را که دارالملک توست

    رفتی و بی صاحب آن کشور خراب انداختی

    لشکری از غمزه آوردی و در اقلیم دل

    فتنه راندی، ظلم کردی، انقلاب انداختی

    رسم بیداد و جفا پذرفتی از پند رقیب

    طرح این نقش امتثالا للخطاب انداختی

    بکر معنی را که بد همواره خاطر خواه دوست

    افسرا، یکباره اش از رخ نقاب انداختی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha