افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۰: ای که اندر زلف مشکین پیچ و تاب انداختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که اندر زلف مشکین پیچ و تاب انداختی مشک در چین و تو چین در مشک ناب انداختی آب دادی هی به چهر و تاب دادی هی به زلف، تا که از آن آب و تابم زآب و تاب انداختی کشور معموره دل را که دارالملک توست رفتی و بی صاحب آن کشور خراب انداختی لشکری از غمزه آوردی و در اقلیم دل فتنه راندی، ظلم کردی، انقلاب انداختی رسم بیداد و جفا پذرفتی از پند رقیب طرح این نقش امتثالا للخطاب انداختی بکر معنی را که بد همواره خاطر خواه دوست افسرا، یکباره اش از رخ نقاب انداختی افسر کرمانی