افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۸: آتش زنم ز عشق گر اینسان به جان خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش زنم ز عشق گر این سان به جان خویش روشن کنم چو شعله شمع استخوان خویش گر خون دل ز دیده بریزم بدین نمط گلشن کنم ز لاله کنار و میان خویش گر لخت لخت شد جگر و پاره پاره دل با مدعی نگویم راز نهان خویش چون بحر در خروشم و چون باده ام به جوش مهر خموشی ار زده ام بر دهان خویش خاموشیم بود سبب کام مدعی، از کام بهتر آن که برآرم زبان خویش بحریم و آتشیم، خروشان و سرکشیم وز کف نمی دهیم در این ره توان خویش تا آن که یار جان و دل از ما کند قبول افسر، گرفته بر کف دست ارمغان خویش افسر کرمانی