کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشا سودای عشق و روزگارش

    وز آن خوش تر به جان ما شرارش

    دلم در زلف او عمری اسیر است

    من آشفته سامان یادگارش

    توانم برد چشم ناتوانش

    قرارم برد زلف بی قرارش

    مسلمانان ز عشق روی خوبان

    دلی دارم، ندارم اختیارش

    بنام ایزد مرا باشد نگاری،

    که مانی شرمسار است از نگارش

    نمی دانم چه باغست این محبت

    که برق آرد به جان گل شرارش

    در آن وادی که عشق آید به جولان

    جهان تسخیر یک چابک‌سوارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha