به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آن که در بزم نه ساقی و نه جامی دارد
نیست بی عیش ولی عیش حرامی دارد
آن که می، نوشد از آن لعل لب ساقی ما،
نوش بادش که عجب شرب مدامی دارد
باد می آید و چون می زدگان عربده جوست
می نماید که ز معشوق پیامی دارد
گو بهار است که از خانه به بستان نرود
هرکه در خانه چنین سرو خرامی دارد
غیر در جوش و خروش آمد و ما خاموشیم
آتش عشق بتان پخته و خامی دارد
زلف را حلقه کن و خال نمایان، که دگر
مرغ جانم هوس دانه و دامی دارد
ای بسا بنده که شایسته فرمان نبود
خواجه آن نیست که در خانه غلامی دارد
غیر اگر راه به پیرامن او برد چه غم،
خلوت خاص بتان شارع عامی دارد
لطف دلدار بود شامل افسر، ورنه،
خصم بر کینه او سعی تمامی دارد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.