کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن کو به تو بخشید چنین لطف و صباحت

    آموخت مرا شاعری و رسم فصاحت

    تا مردم چشمم صدف در تو بیند

    چون‌ آدم آبی شده در غوص و سباحت

    هم چشمه خضری تو و هم جام سکندر

    هم معدن حسنی تو هم کان ملاحت

    هم مایه جادویی و هم سایه اعجاز

    هم آفت آرامی و هم فتنه راحت

    هم داروی دردی تو و هم محنت جان ها

    هم مرهم زخمی تو و هم داغ جراحت

    بسیار دل ما هوس بوس تو را کرد

    نشنید جواب از لب لعلت به صراحت

    با روی تو، کان جلوه ده صبح مصفاست

    خورشید برون آمد و نشناخت قباحت

    افسر، مکش از رنج طلب پای به دامن

    کاین خسرو ما، صاحب جود است و سماحت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha