کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ابر نیسان به چمن بار دگر باران ریخت

    گلبن از باد سحر، گر به سر یاران ریخت

    امشب ای بنده بنه خواب، که آن هندوی زلف،

    اشک یاقوت وش از دیده بیداران ریخت

    لب چون لعل تو شد غنچه سیراب از خون،

    بسکه خون جگر از چشم من گریان ریخت

    لبت آهسته به بوسی تف دل باز نشاند

    جرعه ای بود، که بر آتش ما پنهان ریخت

    از غم روی تو در چشمه چشمم همه شب،

    قطره ها جمع شد و خون دل عمّان ریخت

    از فراق لبت، اندر شکن زلف، دلم

    زهر جراره شد و در دهن ثعبان ریخت

    حیرت افزود مرا ساقی مجلس، که به جام،

    باده مدعی و خون مرا یکسان ریخت

    تا من از حلقه جانانه نباشم، افسر،

    همچو مویی،‌ دلم از طرّه مشک‌افشان ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha