به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای ماه وشان همه غلامت
خورشید رخان اسیر دامت
در ناف غزال خون گره کرد
یک چین ز دو زلف مشک قامت
بی رخصت ما کشیده ای جام
خون دل ما بود حرامت
مه کاست ز رشک، گرچه در بزم
خورشید به کف گرفته جاهت
هر شب به سپهر چشم انجم،
نظاره کنان شمع بامت
هر روز به چرخ روی خورشید
زرد است ز رشک نقش گامت
ریزم دل و جان به پای پیکی
کآرد به حضور من پیامت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.