کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آن بلبل که بگشایند در گلزار دامش را

    دهد گل بی جفای باغبان هر لحظه کامش را

    مرا، صیاد، طفلی باغبان بوده است و بی پروا

    من آن مرغم، که جستم آشیان دیوار بامش را

    مرا در شیشه دل خون فزاید حسرت ساقی،

    که از بهر چه نوشد مدعی صهبای جامش را

    شب و روزی که دارد جان من در دوری جانان،

    نبیند هیچ چشم تیره بختی صبح و شامش را

    به هیچم می فروشد خواجه در بازار و حیرانم،

    به هیچ آیا فروشد خواجه ای هرگز غلامش را

    خیالی پخته دارد بوالهوس، لیکن گمان است این

    مگر عشقی ز سر بیرون کند سودای خامش را

    به عشق روی آن دلدار، ساقی کن به ساغر می

    خدا را مشکن این جام و مجو در ننگ نامش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha