کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سحرگاهان که از باد صبا بوی بهاران زد

    به گلگشت چمن بلبل صلای میگساران زد

    نباشد جز برای میگساران عرصه بستان

    که جاروبش نسیم صبح و آبش رشح باران زد

    ز گل هر گلبن آمد گلعذاری خرم و خندان

    خوش آن کس کو می گلگون به روی گلعذاران زد

    مجو از خط دور جام صافی حرف جمعیت

    که دوران این رقم را بر سفال درد خواران زد

    به عیب عارفان بگشاد لب شیخ دغاپیشه

    ببین قلاب را چون طعنه بر صاحب عیاران زد

    بدو کردم رخ امید جست از کوی او بادی

    غبار ناامیدی در رخ امیدواران زد

    منقش گشت دیوارش ز خون عاشق بیدل

    بر آنجا بس که سر چون خامه صورت نگاران زد

    نرفت از جا دل من با خیال خیل مژگانش

    چو سلطان دلاور بر صف خنجرگذاران زد

    مغیث الدوله یعقوب آن که بود او مقصد اصلی

    چو گردون سکه دولت به نام شهریاران زد

    دعای دولت او داشت جامی گویی استدعا

    که دست مسئلت در دامن پرهیزگاران زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha