به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هر روز که در میدان چوگان زدن آغازی
بس کس که کند پیشت چون گوی سراندازی
دلها به دم رخشت هست از رگ جان بسته
آیند کشان از پی هر سوی که می تازی
عشاق به میدانت بازند به جد سرها
وین طرفه که سربازی پیش تو بود بازی
از ننگ نمی سازی گوی از سرما هرگز
با تنگدلان گویی داری سر ناسازی
تا خاک سم اسپت شد تاج سرم هستم
از تاجوران یکسر برتر به سرافرازی
جز بر سر من مشکن چوگان که مرا نبود
چون گوی درین معنی با کس سرانبازی
جامی سخن نادر کی فهم کند هر کس
آن به که بدوزی لب از نادره پردازی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.