کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دم زد دل از سر غمت از سرزنش خون کردمش

    گرم از میان مردمان چون اشک بیرون کردمش

    کردم عقیقین حقه ای پیدا به یاد آن دهان

    یاد آمد آن دندان مرا پر در کنون کردمش

    لیلی به خواب از من شبی پرسید وصف زلف تو

    گفتم مسلسل نکته ها چندان که مجنون کردمش

    چون خیمه را دیدم تهی از وصلت ای سرو سهی

    جویی که گرد خیمه بود از گریه جیحون کردمش

    یارب چه سخت آمد دلت کز بهر رحم احوال خود

    هرچند افزون گفتمش بیرحمی افزون کردمش

    زخمی که مار گیسویت بر جان من زد به نشد

    گرچه ز افسون خوان لبت صد بار افسون کردمش

    جامی که با میخوارگان می داشت همرنگی هوس

    جامی دو بر وی ریختم دراعه میگون کردمش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha