به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بیا ای شهره در عشقت به شهر حسن مشهوران
که هم منظور شاهان بینمت هم شاه منظوران
خمارآلودم از چشمت لب خالی ز خط بنما
که باشد باده صافی علاج رنج مخموران
چه استغناست این یارب که نی پروای نزدیکان
همی بینم تو را ای نازنین نی رحم بر دوران
سلیمان وار می رانی چه غم داری اگر ناگه
ز نعل بادپایت رخنه افتد در صف موران
طبیب رنج عشقی سوی هر دستی مبر دستت
مبادا رنجه گردد زاضطراب نبض رنجوران
گذر بر ساکنان صومعه با این لب میگون
که تا افتند در می آن به زهد و توبه مغروران
به مهجوری ز وصلت گر چه عمری کند جان جامی
ندیده هرگز از تو رحمتی بر حال مهجوران
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.