جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۳: دم زد دل از سر غمت از سرزنش خون کردمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دم زد دل از سر غمت از سرزنش خون کردمش گرم از میان مردمان چون اشک بیرون کردمش کردم عقیقین حقه ای پیدا به یاد آن دهان یاد آمد آن دندان مرا پر در کنون کردمش لیلی به خواب از من شبی پرسید وصف زلف تو گفتم مسلسل نکته ها چندان که مجنون کردمش چون خیمه را دیدم تهی از وصلت ای سرو سهی جویی که گرد خیمه بود از گریه جیحون کردمش یارب چه سخت آمد دلت کز بهر رحم احوال خود هرچند افزون گفتمش بیرحمی افزون کردمش زخمی که مار گیسویت بر جان من زد به نشد گرچه ز افسون خوان لبت صد بار افسون کردمش جامی که با میخوارگان می داشت همرنگی هوس جامی دو بر وی ریختم دراعه میگون کردمش جامی هروی