به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
پریوشی که به رخ رسم دلبری داند
سگ خودم شمرد و آدمیگری داند
نهان ز چشم کسان گفتمش به سوی من آی
به خنده گفت که این شیوه را پری داند
چو دم ز بندگی او زنم ز آتش غم
گدازشم دهد و بنده پروری داند
رعایت حق صحبت کسی تواند کرد
که عیبنا کی یاران هنروری داند
ز سیم عارض او دور عاشق مفلس
که کرده رخ چو زر آن را ز بی زری داند
به تاج دولت عشق آن گدا سرافرازد
که دولتی که نه عشق است سرسری داند
غزل به وصف بتان عادت است جامی را
اگرچه قاعده مدح گستری داند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.